ستاره خاموش

ستاره خاموش

آمدم که نورانی باشم و راه را نشان دهم اما
ابرهای غفلت بی فروغم کردند
و اکنون باید ببارد باران ندامت و بجوشد چشمه ی توبه تا بشوید هرچه غبار سستی ست...
باید نورانی شوم

پ ن: اینجا همه چی قاطیه، و قضاوت مطلقا ممنوع!

آخرین مطالب

  • ۱۹ تیر ۹۹ ، ۲۳:۰۰ من

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

من خدایی را می پرستم که به زیبایی در عمل به من ثابت کرده که دوستم دارد.


دقیقا مواقعیکه در داشته هایم چیزی بوده که به آن دلخوش بوده ام آنرا از من گرفته.


در یک دوره ای از زندگی به صوت قرآن دلخوش بودم؛

زمانی به استعداد وافر ورزشی ام

یک روز به خلاقیت و طرحهای ابتکاریم

و روزی به ارتباطات و دوستان زیادم

برهه ای از زمان بیان شیوا و قدرت بیان و جسارتم در اداره جلسات

و... 


اما آخرین چیز از منیت و انانیت که از من گرفته شد،  سخت ترین و حساس ترین بود و من اندازه سر سوزن درک کردم که صراط که می گویند از مو باریکتر و حساس تر است یعنی چه!  لحظاتی برایم پیش آمد که دین و دنیایم را می توانست بر فنا دهد و خدای من محافظتم کرد. 


خدایا!

از من بگیر هرآنچه رنگ تو را از دلم می برد! 

اما همیشه خدای من بمان...  

dark star
۳۰ تیر ۹۸ ، ۱۶:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

آخرش منو می کشه این تعبیرهای سنگین این عاشق 6ساله

- بذار این گوشه یه خورشید بذارم

+براچی خورشید؟

- آخه باباجونم خورشید زندگی منه

و من دربهت نگاهش میکنم...

جزوه رو برداشته پر از قلب و ستاره کرده.

در جواب نگاه سئوالیمون میگه:

مامان جونم ستاره عشق منه!

من و همسر تو هپروتیم امروز:)))

dark star
۱۱ تیر ۹۸ ، ۲۳:۱۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۴ نظر

انما المومنون الذین اذا ذکرالله وجلت قلوبهم... 


مومنان ترسو...

کاش تجربه ش کنیم.

dark star
۱۱ تیر ۹۸ ، ۱۵:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

این سئوال هنووووز برام بی جوابه:

چرا بعضیا امتحاناتشون انقدر سخته و بعضیا مثث من اینهمه راحتن؟

نکنه رها شدم؟

dark star
۰۶ تیر ۹۸ ، ۲۰:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

این روزا خیلی قاراش میشه همه چی انگار بهم ریخته

روزای خیلی مهمیه انگار...

یه تیکه از دلم تو حرمه

یه تیکه ش تو بیمارستان

یه تیکه اش تو یه شهر غریب پیش یه عزیز

یه تیکه ش تو جلسه خواستگاری ودرگیر سئوال جواب

...

کار حسسسابی سنگین شده و نفس آدمو میبره

و امروز یه ضربه ی سنگین انگار از خواب بیدارت میکنه!

... هم رفت!

باتعجب و بهت میپرسی اونکه چیزیش نبود! اما او رفته بدون دلیل قانع کننده ی پزشکی

میخوای بگی هنوز زود بود اما زبونت نمیچرخه چون در هر حال مرگ از رگ گردن نزدیکتره...

خدا رحمت کنه همه رفتگانو...

dark star
۰۶ تیر ۹۸ ، ۱۰:۴۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

بعد از 13 سال اولین جمله ای که بعداحوالپرسی گفت: چقدر آروم شدی!

شاید فکر کرد از حرفش ناراحت شدم که یکی دوتا ویژگی خوب هم بهش اضافه کرد:)

و من تازه یادم اومد که از اولین خصوصیاتی که دیگران بهش مزینم میکردن شیطنت بود.

هععییی جوونی ...

dark star
۰۲ تیر ۹۸ ، ۱۸:۳۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر