ستاره خاموش

ستاره خاموش

آمدم که نورانی باشم و راه را نشان دهم اما
ابرهای غفلت بی فروغم کردند
و اکنون باید ببارد باران ندامت و بجوشد چشمه ی توبه تا بشوید هرچه غبار سستی ست...
باید نورانی شوم

پ ن: اینجا همه چی قاطیه، و قضاوت مطلقا ممنوع!

آخرین مطالب

  • ۱۹ تیر ۹۹ ، ۲۳:۰۰ من

زودتراز همیشه

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۵۹ ق.ظ

انگار هرسال که میگذره، سرعت گذر روزها بیشتر میشه!!

یادمه بچه که بودم خیلی روزها بیشتر طول می کشید، ماهها زمانشون بیشتر بود و وقتی باید مثلا به جای ۱۳۷٠ می نوشتم ۱۳۷۱ خیلی طول می کشید تا عادت کنم. باور اینکه یکسال گذشته برام سخت و دور از ذهن بود. اما حالا... اصلا احساس نمیکنم عمرم داره میگذره.

همین دیروز استرس شعبان داشتم. نگرانی ازینکه نتونم آماده بشم برای بهره بردن از ماه رمضان و امشب اولین شب قدره ظاهرا...

میتونم ازین ماجرا یه نظریه استخراج کنم! 

هرچی سنم بالاتر میره گذر زمان برام طبیعی تر میشه

یا

هرچی سنم بیشتر میشه، برکت وقتم کمتر میشه

شایدم به قول استاد بخاطر اینه که اونقدر درگیر خوف و حزن هستم که حال رو از دست  میدم... 

۹۹/۰۲/۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰
dark star

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی