یا نورالنور!
مرا نشانه ای ده، که درظلمت وجودم تو را گم کرده ام.
پدر، استوارترین واژه ی دنیاست!
همینکه به ذهن می آید، امنیت و دلگرمی به همراه دارد.
ولادت مولای متقیان، روز پدر وسال نو مبارک!
خدا عاقبت همه مونو ختم بخیر کنه
از صبح فکر میکردم با این کثیفیهای کوچیک و بزرگ روحم چکنم!
یادم به روایتی افتاد که مضمون این بود:"خدمت به خانواده کفاره گناهان کبیره است"
ظهر خانواده مشرف شدن مسجد منم از فرصت استفاده کردم و یخچال رو از برق کشیدم. چقدر لذت داشت کلید که تو قفل چرخید فقط چیدن وسایل مونده بود.
پ.ن: در هیچ منبعی از این روایت جنسیت و تجرد و تاهل مشخص نشده.
همیشه خونه تکونی رو از یه جهت دوست دارم اونم دل کندنه.
کتاب دفترا و جزوه ها و وسایل اضافه، دستگاههایی که امید تعمیر داشتن و حالابعد یکی دو سال مطمئنم با تعمیر هم بکارم نمیان. و... که یا میشن باعث زحمت کارگرهای شهرداری یا میشن واسطه یه لقمه نون برای ضایعاتی ها..
اما امسال یه جور دیگه ست! امسال از تو وسایل استفاده نشده و تمیز یه چیزایی پیدا شدن که میتونن کار یه زوج جوون رو راه بندازن که میخان زندگی ساده و ان شاءالله سالمی رو راه بندازن. چه لزومی داره ما مثلا یه کت و شلواری که سالی یکبار می پوشیم رو نگهداریم، یا لباسهای کوچیک شده و قابل استفاده رو که شااااید یه روزی به درد بخوره. بابا! دوست عزیز امروز همون روزه که قراره این وسیله گرهی رو باز کنه. خدا برای فرداها هم بزرگه.
این یک حقیقت است که دعا کردن را فراموش کرده ام.
نمیدانم باید گذاشت به حساب رضایت یا بترسم از دوری!!!
فردای روزی که روی در اتاقم زدم "سیگار نکش"
یک آویز لباس روی در نصب کردم!
در موقعیتی که همه به فکر جمع کردن و پس انداز کردن برای روز مبادا هستند و تلاش می کنند تا خدای نکرده از نظر مالی عقب نیفتند؛ او در به در دنبال کسی می گردد که به قول خودش چندر غاز پس اندازش را قرض بدهد!
چقدر روح بعضیها به خدایی شدن نزدیک است؛ نکند عقب بیفتیم.
هرکه خود داند و خدای دلش
که چه دردیست در کجای دلش
کاش میشد نباشم، محو بشم، هیچ رد و نشونی ازم نباشه که نفس به طمع نیفته، به دست و پا نیفته برای نمود بیشتر، برای به چشم اومدن و جذابتر شدن. و طرفدار جمع کردن.