چله نشینی که فقط عزلت نیست!
هنر اینست که بین آدمها باشی و چله بگیری. (هرچند منکر نوع اول هم نیستم)
سخته به گوشت بخوره و نشنوی
سخته ببینیش و نگاهش نکنی
سخته دلتنگش باشی، بتونی بری و نری
سخته دلت بخاد و پا روش بذاری
سخته تو خیالت جولان بده و به عهدت پابند بمونی
آدمیزاده دیگه
آدم یعنی همین
یعنی دو تا راه داری
یعنی دو تا وجه داری
یکی فطرت و دیگری نفس
میتونی نفستو به بند بکشی
و این معنی کامل لذته، این لذتبخشه
... درد غربت است؛ غربت آدمی که با خطاب «اهبطوا» از دریای جوار بدین کویر تشنه فرو افتاده است تا تشنگی عشق را دریابد؛ غربت آدمی که از دیار عدم و قدم، به این منزل حادثه فرو آمده، از دارالقرار به مهبط بی قراری و عشق... (شهید آوینی)
خوبه که اینجام
خوبه که میتونم بنویسم
و... خیلی خوبه که ناشناسم
برای خودم، برای دلم، وشاید در آینده برای عشقم
گاهی یه چیزایی رو دلم سنگینی میکنه که نمیخوام به هیچکس بگم حتی محرم اسرار!
اینجا جای خوبیه برا همین دوستش دارم.
یا من أرجوه لکلِّ خیر...
مگر می توان از رزق تو بهره برد و امید نداشت؟
مگر می شود با یاد آرامبخش تو، دلهره داشت؟
اگر به من باشه هیییچ امیدی نیست
خوبه که هیچ چیزی به من واگذار نشده
همین، تنها روزنه ی امیده
وقتی که اسم تو باشه امید هم هست
تمام دلخوشیم همینه؛ اینکه یاد تو نوره و من می تونم نورانی بشم
منو از ظلمت رها کن...
فرمود:
اعدی عدوک نفسک...
نفسم با لشکر غرور و کبر و جهل و منیت، همیشه منتظر یک لحظه غفلت است تا اندوخته ام را به تاراج ببرد و زحماتم را به باد فنا دهد.