اینم یه اصطلاحه برا بچه هایی که از والدینشون سرترند!
شبای قدر شاید اگر اجبار و اشتیاق این فرشته ی کوچولو نبود تو خونه می گذشت
اما اینکه از عصر برنامه هاشو چیده بود و غیر مستقیم با تحکم حیدری وارش بهم حالی می کرد که رفتنمون به مسجد برای احیا قطعیه، راه هیچ بهانه و تنبلی رو باز نمی گذاشت.
رفتیم و گریه کرد و خوابید و دوست پیدا کرد و دعا کرد خدا خونه دارش کنه و...
گذشت
دختر کوچولوی من مصداق بارز دختر بِه از مادره اینو بایقین میگم
الحمدلله الحمدلله الحمدلله
انگار هرسال که میگذره، سرعت گذر روزها بیشتر میشه!!
یادمه بچه که بودم خیلی روزها بیشتر طول می کشید، ماهها زمانشون بیشتر بود و وقتی باید مثلا به جای ۱۳۷٠ می نوشتم ۱۳۷۱ خیلی طول می کشید تا عادت کنم. باور اینکه یکسال گذشته برام سخت و دور از ذهن بود. اما حالا... اصلا احساس نمیکنم عمرم داره میگذره.
همین دیروز استرس شعبان داشتم. نگرانی ازینکه نتونم آماده بشم برای بهره بردن از ماه رمضان و امشب اولین شب قدره ظاهرا...
میتونم ازین ماجرا یه نظریه استخراج کنم!
هرچی سنم بالاتر میره گذر زمان برام طبیعی تر میشه
یا
هرچی سنم بیشتر میشه، برکت وقتم کمتر میشه
شایدم به قول استاد بخاطر اینه که اونقدر درگیر خوف و حزن هستم که حال رو از دست میدم...
خیلی هم خوبه!
تا میام به یه موقعیت عادت کنم،
تا میام آروم بگیرم و بپذیرم که دیگه ثابت شدم و دست و پامو بند کنم،
تا یه سِمَت رو می پذیرم،
انگار یه بازی جدید از روزگار رو نشونم میدی
و یکی آروم تو گوشم میگه: نه! تو مال اینجا هم نیستی!
راست میگه من مال هیچ جایی نیستم
نه تو دنیای واقعی که در اصل مجازه و نه تو دنیای مجازی که وادارمون میکنه فکر کنیم این دنیا واقعیه!!!
الحمدلله
هروقت خواستم خالص و مخلص باشم راهو باز کرد
و دقیقا وقتی خیالم راحت میشه که اخلاص اومده...
با یه آزمایشِِ نسبتا سنگین، بهم حالی میکنه که هنووووز...
قلبم! سلیم باش یعنی همچون قلبی که:
۱- لیس فیه احد سواه. غیرخدا کسی در آن نیست.
۲- توبه کننده از گناه و تسلیم حق است.
۳- از حب دنیا در امان است.
۴- بایاد خدا آرام میگیرد.(فتح آیه۴)
۵- در برابر خدا خاشع است.(حدید آیه۱۶)
۶- از قهر خدا می ترسد.(انفال آیه ۲)